، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

جوجه زیبای مامان

واکسن سوین و آرایشگاه

چهارشنبه هجدهم تیر ماه رفتیم واکسن دختر گلمو زدیم اصلا گریه نکرد فقط یه جیغ کوتاه و دیگه تموم فرداش هم رفتم آرایشگاه برای اصلاح که مهرناز خانوم گفت بیا موهای سوینو مرتب کنم خیلی خانوم بودی که اصلا اشکت در نیومد تازه مهرناز خانوم ازت خوشش اومد و از تو عکس انداخت  تا پس زمینه موبایلش بشه مامانی فدات بشه
30 تير 1393

دوست دارم همیشه برایت از عشق بنویسم

دیروز دختر گلم یه ساله شد بردمت دکتر برای چکاب ماهانه وزن:11 کیلو قد:80 سانت دکتر گفت کمتر  بهت شیر خشک بدیم تا غذا بخوری قطره آهن بهت بدیم ولی ویتامین رو اگه میوه میخوری قطع کنیم اصلا باورم نمیشه یه سال گذشت
15 تير 1393

دختر گلم یک ساله شد

امروز دختر گلم در ساعت نه و ده دقیقه متولد شد و دنیا رو به من و بابایی داد دختر عزیزم من و بابا خیلی دوست داریم عزیزم شیرین کاریات هر روز بیشتزر میشه سه شنبه شب و چهارشنبه شب عموی  من و دخترش اومده بودن خونمون و از خانومی تو کلی تعریف کردن و خوششون اومده بود پنج شنبه شب هم یه کیک کوچولو با نوشته لاو گرفتیم و رفتیم خونه مامان بزرگ (مامان بابا) و یه جشن کوچولو گرفتیم البته بعد ماه رمضون برات یه تولد حسابی میگیریم دوست داریم
14 تير 1393

تفریح های دخترکم

خیلی وقت بود برات ننوشته بودم دختر عزیزم یادم نمیاد چیا اتفاق افتاده از پنج شنبه پنجم تیر ماه می نویسم که با هم رفتیم خونه خاله حمیده  و نیروانا کوچولو رو دیدم یادم رفت بگم نی نی خاله حمیده 22 خرداد در بیمارستان بقیه ا... تهران به دنیا اومد تا عصر اونجا بودیم ساعت هشت بابایی اومد دنبالمون رفتیم بازار سنتی ستارخان بعدش هم خونه مامان بابایی جمعه ششم تیر ماه هم ساعت شش عصر با عمو حامد و خاله مریم رفتیم پارک نهج البلاغه خیلی خوش گذشت تا تونستی شیطنت کردی
7 تير 1393
1